شنبه، بهمن ۱۲

از اونجایی شروع شد که پریروز برام یه پلوور بنفش خریدن. به هر حال یه زنگی داره دیگه ... اون زنگه خورد.
خلاصه شد امروز. پلوور بنفشم رو تنم کردم و جینگیل مانی زدم بیرون. آسمون بنفش شد! جلل خالق! خب طبیعی بود، بارون اومده. کوه ها هم بنفش شده بود!! اینم طبیعیه. خب هوا ابریه. ماشین کناری چرا بنفشه؟ لباس این پیر مرد رو، اون بیل بردَ رو، ای بابا این اتوبوسَ رو! همه چی چرا بنفش بود امروز ...؟
هر چقد سعی کردم کتمان کنم که جریان ماورائیه، نشد. امروز یه روز بنفشِ غیر عادی بود.